نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





لطف مطلق

آسمان را بنگرکه هنوز            بعد صدها شب و روز

                           

                                   مثلِ آنروزِ نخست

 

                         گرم و آبی       پر از مهروصفا         بما می خندد

یا زمینی را که دلش

                       از سردیِ شبهایِ خزان       نه شکست و نه گرفت !

 

                                 بلکه از عاطفه لبریز شدو

                                  نفسی از سر امید کشید..

ودرآغازِ بهار

                     دشتی از یاسِ سپید             زیرِ پاهامان ریخت

                                       تا بگوید که هنوز

 

               پرِ از امینیت و احساس خداست....


[+] نوشته شده توسط SASA در 14:3 | |







خدایا تو گر دردِ عاشقی رو می کشیدی

                                 تو هم  زهرِ جدائی  رو  به  تلخی  می کشیدی؟

اگر چو من به مرگِ آرزوها می رسیدی!

                                 پشیمون می شدی از اینکه عشق و آفریدی..!

خدایا عاصی و خسته بدرگاهِ تو رو کردم

                                 نمازِ عشق  رو  آخر به  خونِ دل  وضو  کردم

دلم دیگر به جان آمد درین شبهایِ تنهائی

                                  بیا  بشنو تو فریادِهائی که  پنهان در گلو دارم

بگو هرگز سفر کردی؟ سفر با چشمِ تر کردی؟

                                   کسی  را بدرقه با اشک با خونِ جگر کردی؟

زِ شهر آرزوهایت به ناکامی گذر کردی؟

                                   گلِ  امیدتو  پرپر به  خاکِ  رهگذر  کـــــردی؟

 

    اگر چو  من  به  مرگِ  آرزوهایت  می رسیدی 

 

    پشیمون می شدی از اینکه عشق رو آفریدی


[+] نوشته شده توسط SASA در 23:13 | |







 

 

نصرالله معین (متولد ۱۳۳3 در نجف آباد اصفهان) خواننده سرشناس موسیقی پاپ ایرانی است. او بیشتر با نام معین شناخته می‌شود. وی هم‌اکنون مقیم آمریکا است و در شهر سانتا روزا، کالیفرنیا زندگی می‌کند.
معین در خانواده‌ای ۱۳ نفره همراه با ۳ برادر و ۷ خواهر بزرگ شد. وی از دوران کودکی علاقه خود را به آواز نشان داد. معین در سن ۱۸ سالگی نزد اساتید آواز آن زمان همچون تاج اصفهانی و حسن کسایی به یادگیری گوشه‌ها و دستگاه‌های آواز ایرانی پرداخت.
 معین همچون دیگر ستارگان به نام موسیقی کشور از همان دوران کودکی علاقه خود را به اواز، در خواندن قران و اشعار شعرای نامی ایرانی نشان داده بود . معین در سن 18 سالگی نزد بزرگترین اساتید اواز ان زمان همچون استاد تاج اصفهانی و استاد حسن کسایی به یادگیریه گوشه ها و دستگاه های اواز ایرانی پرداخت .
 بعد ها معین از سال 1352 تا1357 در هتل عباسی و کاباره هزار و یک شب به اجرای برنامه مشغول شد . دیری نگذشت که نام معین نه تنها در اصفهان بلکه در میان علاقه مندان به موسیقی در سراسر ایران شنیده میشد ...
بعد ها معین از سال 1352 تا1357 در هتل عباسی و کاباره هزار و یک شب به اجرای برنامه مشغول شد . دیری نگذشت که نام معین نه تنها در اصفهان بلکه در میان علاقه مندان به موسیقی در سراسر ایران شنیده میشد .
 وابستگی بیش از حد معین به زادگاهش سبب شد تا وی نتواند همزمان با دیگر خوانندگان هم سن و سال خود که در ان موقع در تهران مشغول بودند کار کند . همین مسئله باعث شد تا معین اولین کار خود را در سال 1359 با عنوان یکی را دوست میدارم روانه دنیای موسیقی کند . اما نکته مهم این بود که یکی را دوست میدارم با ترانه ای از مسعود امینی و اهنگی از معین ان چنان در میان مردم جا باز کرد که این اثر پس از مدتی کوتاه از مرز های ایران گذشت و توسط خوانندگان ایرانی که پس از انقلاب به امریکا مهاجرت کرده بودند خوانده شد .
هایده ، ابی و عارف از جمله معروف ترین این افراد بودند . معین یک شبه راهی را که بسیاری برای ان سال ها کار کرده بودند پیموده بود و اینک تبدیل به اوازه خوانی نامی تبدیل شده بود .
شاید بهترین خاطره از این ماجرا ترانه حیرت سروده اردلان سرفراز است که در همان سال های انقلاب و اوج گیری معین به وی تقدیم شد . که دران اردلان پس از صحبت از اوضاع موجود در کشور پس از انقلاب به صدای معین اشاره میکند که در این تنهایی مطلق فقط دست تو بر در زد و از خروج اجباری معین از کشور می گوید ( این ترانه بعد ها توسط معین با اهنگی از خودش خوانده شد).
معین مدتی در اسپانیا اقامت داشت ودر انجا به اجرای برنامه در کلوپ ها پرداخت . پس از مدتی و به کمک دوستان خود و همچنین همکاری خانم هایده راهی امریکا شد تا معین وارد مرحله دیگری از کار هنری خود شود .
 مرحله ای که باید دور از وطن در دیار غربت سپری میشد .
 معین در سال 1362 اولین البوم مستقل خود را با نام می پرستم از شرکت ترانه راهی بازار کرد . می پرستم با ترانه زیبایی از معین و اهنگ کاظم رزازان به همراه دیگر اهنگ های البوم تنوانست تا فروش بالایی را برای اولین البوم معین داشته باشد . معین در کنار هایده تشکیل یک زوج هنری بسیار حرفه ای را داده بودند و البوم گل های غربت با صدای این دو توانست پرفروش ترین البوم سال شود اما این زوج هنری با فوت هایده از میان رفت ، که این مسئله ضربه ای جبران ناپذیر به موسیقی ایرانی وارد کرد .
 معین یک بار دیگر توانست با البوم پریچه در سال 1364 با اهنگ هایی از فرید زولاند و بیژن مرتضوی پرفروش ترین البوم سال را منتشر کند . پریچه اثری ماندگار از معین با ترانه ای از اردلان سرفراز که به یاد مادر سروده شده بود .
سال 1368 ازدواج معین با خانمی ایرانی در امریکا در سن 38 سالگی . وی در همان سال البوم زیبای صبحت بخیرعزیزم را روانه بازار کرد . دوسال بعد یعنی در سال 1370 اولین فرزند معین متولد شد ، وشاید تاثیر ترانه زیبای پریچه سبب شد تا معین نام دخترش را پریچهر بگذارد . در همان سال اهنگ سکه به عنوان هدیه نوروزی معین پخش شد ، و پس از ان البوم تولد عشق را راهی دنیای موسیقی کرد .
بی شک ماندگار ترین ترانه این البوم اثر(( میلاد)) است . ترانه ای بی نظیر از همایون هوشیار نژاد در کنار اهنگی پر شکوه از حسن شماعی زاده سبب شد تا معین یک بار دیگر هنر خود را به رخ بکشاند .
معین در سال 1374 از همسر خود جدا شد ، و تا مدتی در تنهایی به سر برد . وی در سال 1378 مجددا ازدواج میکند ، که حاصل ان دختری دیگر به نام ستاره بود .
انتشار البوم پرواز در سال 1379 پرواز شکوهمندانه دیگری بود برای معین در اسمان هنر ایرانی .1381 انتشار البوم لحظه ها ، البومی که در سطحی فوق العاده و بالاتر از موسیقی زمان خویش منتشر شده بود اثر لحظه ها با اهنگی خاص و کاملا حرفه ای از حسن شماعی زاده و اوای بی نظیر معین کار را به اثری ماندگار در موسیقی ایرانی تبدیل کرد .
بی شک در ان زمان کسی نمی دانست برای شنیدن البوم بعدی معین باید چیزی در حدود شش سال انتظار بکشد . معین یک بار دیگر در سال 1382 طعم تلخ جدایی را چشید و از همسر خود طلاق گرفت .
وی در همین سال ها یکی از برادان خویش ( فتح الله ) را نیز از دست داد . این جریانات سبب شد تا نزدیک به یک سال از موسیقی کناره گیری کند . در اواخر سال 1383 معین شرایط روحی خود را بدست اورد و برای انتشار البوم بعدی خود اماده شد . در این میان حجم بالای کارهای ارائه شده به معین و مسائل دیگر از جمله حساسیت معین برای ارائه البوم ماندگار دیگر سبب شد تا انتشار ان مرتبا به تعویق بیافتد . اما معین در این میان 3 کار از البوم خود را به نام های خوشبینی ، طلوع و بت پرست را منتشر کرد . پاییز سال1386 انتشار البوم طلوع . معین دوباره برگشته بود با کارهایی رویایی و.....
البومی بی نظیر با همکاری اساتیدی چون بابک بیات ، فضل الله توکل ، صادق نوجوکی ، کاظم عالمی ، بابک رادمنش و.....
استاد معین از جمله خوانندگانی است که کنسرت های فراوانی را در طول سال برگزار میکند ، کنسرت های معین در مجلل ترین و با شکوه ترین سالن های کنسرت برپا میشود . توانایی ایشان در اجرای کنسرت منحصر به فرد است اشنایی معین به دستگاهها و گوشه های اواز ایرانی سبب شده تا معین در اجرای برنامه هایش متفاوت با دیگر خوانندگان باشد و ساعت ها به اجرای برنامه اش بپردازد . نکته دیگری که می توان به ان اشاره کرد تنوع کاری معین است ، که این مسئله اورا یک بار دیگر به خواننده ای استثنایی تبدیل کرده . اجرای اهنگ در دستگاه های اصیل ایرانی ،و همچنین اجرا در موسیقی پاپ باعث شده تا وی را پرچم دار سبک پاپ سنتی بدانند .
تنوع کاری معین علاوه بر نوع اهنگ ها به ترانه سرایان و اهنگ سازان نیز مربوط میشود . به طوری که در اثار معین هیچ گاه در البوم ها تکرار احساس نمی شود . معین همچنین یک اهنگساز توانمند نیز هست .
ساخت اثار ماندگاری همچون یکی را دوست میدارم ، کعبه و...خود نشان دهنده این امر است . وی همچنین ازسال ها پیش یعنی در ایران به نواختن عود (بربط) مشغول بوده است و اکنون چیزی در حدود 40 سال است که این ساز اصیل ایرانی را می نوازد .
امروزه دیگر معین تنها یک خواننده با طرفداران میلیونی نیست . معین بخشی از موسیقی ایرانی محسوب می شود و بی شک این موسیقی خصوصا در این سال های غربت مدیون معین است . وی همواره به مردم و هنر متعهد بوده است .
صدای اسمانی معین به همراه ترانه ها و اهنگ های که در این سال ها منتشر کرده سبب شده تا به وی جاودان صدای عشق گویند .
مهاجرت به خارج از کشور
 معین پس از انقلاب و حتی بعد از اجرای اولین کار خود همچنان به علت وابستگی های خویش در ایران مانده بود ، اما دیگر چاره ای جز ترک وطن نداشت . معین به سال ۱۳۶۰ ایران را با هدف رسیدن به امریکا به مقصد اسپانیا ترک کرد .

آلبوم‌ها

طلوع (۲۰۰۷ / ۱۳۸۶)

لحظه‌ها (۲۰۰۲ / ۱۳۸۱)

پرواز (۲۰۰۰ / ۱۳۷۹)

معما (۱۹۹۸ / ۱۳۷۷)

پنجره (۱۹۹۷ / ۱۳۷۶)

تولد عشق (۱۹۹۶)

گلهای غربت(۱۹۹)

مسافر (۱۹۹۵)

نماز (۱۹۹۲)

خاطره ۷ (همراه شهره صولتی) (۱۹۹۲)

صبحت بخیر عزیزم (۱۹۹ / ۱۳۶۸)

پریچهر (۱۹۹۲)

به تو می‌اندیشم (۱۹۹۰)

اصفهان (۱۹۹۰)

عاشق تر از من چه کسی

بی بی گل ۱۹۸۸

کعبه ۱۹۸۸

سفر

آرزو ۱۹۸۷

هوس (۱۹۸۵)

ترانه سال (همراه هایده و مهستی)

یار دگر

می‌پرستم (۱۳۶۲)

یکی را دوست می‌دارم (۱۹۸ / ۱۳۵۹)



[+] نوشته شده توسط SASA در 16:47 | |







شرایط ازدواج پسر ها


مهم : محدوديت سني: فقط 19 تا 20 سال

الف )مشخصات ظاهري

-*- قد 165-170
-*- وزن 50-60 بيشتر نباشه هاااا مرضيه حجواني كوپولوف كه نمي خوام! زن قليوني مي خوام ...!
-*- اندام برزيلي
-*- چهره متناسب و دوست داشتني و بدون اخم
-*- تيپ تينيجر( آقا خودمم نميدونم چي ميشه ... فك كنم ميشه نازك و خردسال حالا مد شده ما هم از همونا مي خوايم ديگه ، مگه ما آدم نيستيم )
-*- لباسش حتما مارك دار باشه ...! ( مدل هاي بازار شوش پذيرفته نمي شود ! )
-*- تمايل به عطر هاي زنانه ( خوشم نمياد مردونه بزنه ، يعني چي ، فردا پشت سرم حرف در ميارن ! )
-*- حتما دامن پوش باشه اونم بلند ( آخه شلوار برا مرده ، دامن برا زن .... خوشت مياد مردا رژ لب بزنن ؟)
-*- رنگ پوست يا برنزه يا سفيد، وسط نداره بگي من سبزه ام ! نه التماس نكن ! نه ديگه آبجي ميگم راه نداره ، اسرار نكن ديگه ... سبزه هم با برنزه فرق داره منو اينجا سياه نكن ... از پشت كوه اومده باشم از پشت سلسله جبال آلپ كه نيومدم ... من از تو بهتر مارك لوازم آريشو بلدم ... برو خودتو سياه كن
-*- رنگ چشم ترجيحا رنگين ( آبي باشه بهتره ... طلايي هم با تبصره پذيرفته ميشه ! )
-*- ابدا ، تاكيد ميكنم ابدا عينكي نباشه ! ( لنز هم همون عينكه ها... )
-*- دماغ عملي نباشه ، حوصله ندارم فرداي عروسي دنبال صاف كاري و ليفتراك دماغ راه بيفتم !
-*- مادرش نبايد چاق باشه ( اين خيلي مربوط ميشه چون اين دسته گل به همسايه نكشيده كه ... علم ژنتيك ثابت كرده به مادرش ميكشه ... پس اگه مادرش پا به سن گذاشته چاق شده ، يعني اينم پا به سن بگذاره چاق ميشه ... منم يه مرد حساس ... پس فردا اين چاق ميشه من منحرف ميشم ! جامعه ما هم كه پر شده از گرگ هاي انسان نما ... شوهر داري به خدا سخته ، بهد كه سرش هوو ميارم طلب كار هم ميشه ! )
-*- استخون درشت حتما ( پس فردا پسرمونم ميكشه به اين ديگه )
-*- مو حتما بلند ، اكيدا عرض ميكنم بلند ( زن بايد موش بلند باشه ، يعني چي جديدا مد شده .... مردا زن شدن موهاشونو مي اندازن گل شونشون عقب پيش پيشي ميبندن ، زنا كوتاه ميكنن آدم ميترسه خونه راهشون بده ... فكر ميكني سرباز فراريه )
-*- رقص عالي ( جينگيل جوات نباشه ، شب به شب قراره با من برقصه ... در ضمن من رقص بلد نيستم بايد بهم ياد بده ... از اين خارجكي ها هم بايد بلد باشه ...!
-*- حتما رنگ روشن بپوشه - صبح تا شب عزادار نباشه همش سياه ، سياه ، سياه . اين بند هم تبصره داره و فقط در موارد خاص مي تونه تيره بپوشه ! (تبصره ها بعد از ازدواج و در گوشي گفته مي شود ...! )
-*- ابروهاش پر باشه كه بعد از يه مدت بتونه مدلشو عوض كنه ، حوصلمون سر نره
-*- رويش موهاش كم باشه ( من پول ندارم هر روز بدم آرايشگاه )
-*- صداش نرم باشه ، چيطوري بگم ... ناز داشته باشه ... خشونت نداشته باشه ... بابا آدم ميخواد تلفني حرف بزنه سكته نكنه !
-*- پيشونيش بلند باشه و انگشتاي پاش قشنگ باشه كه پس فردا تابستون صندل پوشيد آدم ياد پاهاي بابالنگ دراز نيوفته ...!


[+] نوشته شده توسط SASA در 18:35 | |







استثنا لازم نیست..........

واعظي در بالاي منبر هنگام دعا كردن گفت هر چه مشروب خور است نابود كن.هرچه رشوه گير است ذليل كن.هر چه غمار باز است رسوا كن. از قضا حاكم وقت تمام اين عيب ها را دارا بوده است.براي واعظ پيغام مي فرستد كه شما هر چه فاسق است نفرين مي كنيد لااقل مرا استثناء كنيد كه به عذاب الهي دچار نشوم! واعظ قبول كرد. فرداي آن روز واعظ هنگام دعا كردن گفت پروردگارا ! هرچه مشروب خور است غير از جناب حاكم همه را نابود كن. هر چه رشوه گير است غير از جناب حاكم همه را ذليل كن هرچه غمار باز است غير از جناب حاكم همه را رسوا كن. براي حاكم خبر آوردند كه چه نشسته اي كه آبرويت رفت و واعظ بالاي منبر چنين عباراتي را گفته است! حاكم فورا براي واعظ پيغام فرستاد ديگر استثناء قائل مشو همه را از دم بگو.


[+] نوشته شده توسط SASA در 18:34 | |







الفبای زندگی


الف: اشتیاق برای رسیدن به نهایت آرزوها .

ب: بخشش برای تجلی روح و صیقل جسم .

پ: پویاپی برای پیوستن به خروش حیات .

ت: تدبیر برای دیدن افق فرداها .

ث: ثبات برای ایستادن در برابر باز دارند ه ها .

ج: جسارت برای ادامه زیستن.

چ: چاره اندیشی برای یافتن راهی در گرداب اشتباه .

ح: حق شناسی برای تزكیه نفس .

خ: خودداری برای تمرین استقامت .

د: دور اندیشی برای تحول تاریخ .

ذ: ذكر گوپی برای اخلاص عمل .

ر: رضایت مندی برای احساس شعف .

ز: زیركی برای مغتنم شمردن دم ها .

ژ: ژرف بینی برای شكافتن عمق درد ها .

س: سخاوت برای گشایش كار ها .

ش: شایستگی برای لبریز شدن در اوج .

ص: صداقت برای بقای دوستی .

ض: ضمانت برای پایبندی به عهد .

ط: طا قت برای تحمل شكست .

ظ: ظرافت برای دیدن حقیقت پوشیده در صدف .

ع: عطوفت برای غنچه نشكفته باورها .

غ: غیرت برای بقای انسانیت .

ف: فداكاری برای قلب های درد مند .

ق: قدر شناسی برای گفتن ناگفته های دل .

ك: كرامت برای نگاهی از سر عشق .

گ: گذشت برای پالایش احساس .

ل: لیاقت برای تحقق امید ها .

م: محبت برای نگاه معصوم یك كودك .

ن: نكته بینی برای دیدن نادیده ها .

و: واقع گرایی برای دستیابی به كنه هستی .

ه: هدفمندی برای تبلور خواسته ها .

ی: یك رنگی برای گریز از تجربه دردهای مشترك


[+] نوشته شده توسط SASA در 18:32 | |







هر بدی بد تری هم داره..........

پدر در حال رد شدن از کنار اتاق پسرش بود با تعجب دیدکه تختخواب او کاملا مرتبه و همه چیز جمع وجور


شده. یک پاکت هم به روی بالش گذاشته شده و روش نوشته بود «پدر». با بدترین پیش داوری های ذهنی پاکت رو باز کرد و با دستان لرزان نامه رو خوند :

پدر عزیزم،
با اندوه و افسوس فراوان برایت می نویسم. من مجبور بودم با دوست دختر جدیدم فرار کنم، چون می خواستم جلوی یک رویارویی با مادر و تو رو بگیرم. من احساسات واقعی رو با Stacy پیدا کردم، او واقعاً معرکه است، اما می دونستم که تو اون رو نخواهی پذیرفت، به خاطر تیزبینی هاش، خالکوبی هاش ، لباسهای تنگ موتور سواریش و به خاطر اینکه سنش از من خیلی بیشتره. اما فقط احساسات نیست، پدر. اون حامله است. Stacy به من گفت ما می تونیم شاد و خوشبخت بشیم. اون یک تریلی توی جنگل داره و کُلی هیزم برای تمام زمستون. ما یک رؤیای مشترک داریم برای داشتن تعداد زیادی بچه. Stacy چشمان من رو به روی حقیقت باز کرد که ماریجوانا واقعاً به کسی صدمه نمی زنه. ما اون رو برای خودمون می کاریم، و برای تجارت با کمک آدمای دیگه ای که توی مزرعه هستن، برای تمام کوکائینها و اکستازیهایی که می خوایم. در ضمن، دعا می کنیم که علم بتونه درمانی برای ایدز پیدا کنه، و Stacy بهتر بشه. اون لیاقتش رو داره. نگران نباش پدر، من 15 سالمه، و می دونم چطور از خودم مراقبت کنم. یک روز، مطمئنم که برای دیدارتون بر می گردیم، اونوقت تو می تونی نوه های زیادت رو ببینی.
با عشق،
پسرت،
John

پاورقی : پدر، هیچ کدوم از جریانات بالا واقعی نیست، من بالا هستم تو خونه Tommy. فقط می خواستم بهت یادآوری کنم که در دنیا چیزهای بدتری هم هست نسبت به کارنامه مدرسه که روی میزمه. دوستت دارم! هروقت برای اومدن به خونه امن بود، بهم زنگ بزن


[+] نوشته شده توسط SASA در 18:32 | |







تلافی

زني مشغول درست کردن تخم مرغ براي صبحانه بود. ناگهان شوهرش سراسيمه وارد آشپزخانه شد و داد زد:

مواظب باش، مواظب باش، يه کم بيشتر کره توش بريز...

واي خداي من، خيلي درست کردي.. حالا برش گردون.. زود باش.

بايد بيشتر کره بريزي.... واي خداي من از کجا بايد کره بيشتر بياريم؟؟ دارن مي‌سوزن.

مواظب باش. گفتم مواظب باش!

هيچ وقت موقع غذا پختن به حرفهاي من گوش نمي‌کني.. هيچ وقت!!

برشون گردون! زود باش! ديوونه شدي؟؟؟؟ عقل تو از دست دادي؟؟؟

يادت رفته بهشون نمک بزني. نمک بزن... نمک......

زن به او زل زده و ناگهان گفت: خداي بزرگ چه اتفاقي برات افتاده؟! فکر مي‌کني من بلد نيستم يه تخم مرغ ساده درست کنم؟

شوهر به آرامي گفت: فقط مي‌خواستم بدوني وقتي دارم رانندگي مي‌کنم، چه احساسي دارم.


[+] نوشته شده توسط SASA در 18:27 | |







یکی به دنبال دیگری

مدير به منشي ميگه براي يه هفته بايد بريم مسافرت کارهات رو روبراه کن

منشي زنگ ميزنه به شوهرش ميگه: من بايد با رئيسم برم سفر کاري, کارهات رو روبراه کن

شوهره زنگ ميزنه به دوست دخترش, ميگه: زنم يه هفته ميره ماموريت کارهات رو روبراه کن

معشوقه هم که تدريس خصوصي ميکرده به شاگرد کوچولوش زنگ ميزنه ميگه: من تمام هفته مشغولم نميتونم بيام

پسره زنگ ميزه به پدر بزرگش ميگه: معلمم يه هفته کامل نمياد, بيا هر روز بزنيم بيرون و هوايي عوض کنيم

پدر بزرگ که اتفاقا همون مدير شرکت هست به منشي زنگ ميزنه ميگه مسافرت رو لغو کن من با نوه ام سرم بنده

منشي زنگ ميزنه به شوهرش و ميگه: ماموريت کنسل شد من دارم ميام خونه

شوهر زنگ ميزنه به معشوقه اش ميگه: زنم مسافرتش لغو شد نيا که متاسفانه نميتونم ببينمت

معشوقه زنگ ميزنه به شاگردش ميگه: کارم عقب افتاد و اين هفته بيکارم پس دارم ميام که بريم سر درس و مشق

پسر زنگ ميزنه به پدر بزرگش و ميگه: راحت باش برو مسافرت, معلمم برنامه اش عوض شد و مياد

مدير هم دوباره گوشي رو ور ميداره و زنگ ميزنه به منشي و ميگه برنامه عوض شد حاضر شو که بريم مسافرت


[+] نوشته شده توسط SASA در 18:22 | |







دلم براتون تنگیده بود.......

سلام ای كهنه عشق من ، كه یاد تو چه پا برجاست

سلام بر روی ماه تو عزیز دل ، سلام از ماست


تو یک رویای كوتاهی ، دعای هر سحر گاهی

شدم خواب عشقت چون ، مرا اینگونه می خواهی

 

من آن خاموش خاموشم ، كه با شادی نمی جوشم

ندارم هیچ گناهی جز ، كه از تو چشم نمی پوشم

 

تو غم در شكل آوازی ، شكوه اوج پروازی

نداری هیچ گناهی جز، كه بر من دل نمی بازی

 

مرا دیوانه می خواهی ، ز خود بیگانه می خواهی

مرا دل باخته چون مجنون ، ز من افسانه می خواهی

 

شدم بیگانه با هستی ، ز خود بی خودتر از مستی

نگاهم كن نگاهم كن ، شدم هر آنچه می خواستی

 

بكُش دل را ، شهامت كن ، مرا از غصه راحت كن

شدم انگشت نمای خلق ، مرا تو درس عبرت كن

 

بكُن حرف مرا باور ، نیابی از من عاشقتر

نمی ترسم من از اقرار ، گذشت آب از سرم دیگر

 

سلام ای كهنه عشق من كه یاد تو چه پا بر جاست

سلام بر روی ماه تو عزیز دل ، سلام از ماست


[+] نوشته شده توسط SASA در 18:22 | |



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد